بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ العربیة

معرفی کتاب نزهه المشتاق فی اختراق الآفاق

نوشته شریف ادریسی (۵۴۸/۱۱۵۴)، ۴۹۳-۵۶۰ﻫ./۱۱۰۰-۱۱۶۵م.

 

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله و سلم
… فمن آیاته خلق السموات و الأرض
فأما السماء فرفع سمکها و نظم سلکها و زینها بالنجوم و جعل فیها الشمس و القمر آیتین یستضاء بهما فی اللیل و النهار و یستعلم بمجاریهما تعاقب الدهور و الأعصار.
فأما الأرض فبسط مهادها و أرسی أطوادها و أخرج منها ماءها و مرعاها و أسکنها خلقه فبوأهم أملاکها و أجری لهم أفلاکها و عرفهم مسالکها و علمهم منافعها و مضارها و هداهم الی السیر فیها برا و بحرا و سهلا و وعرا کل ذلک منه جلت قدرته بحکمه و تدبیر و مشیئه و تقدیر فتعالی من هذا ملکه و سلطانه و صنعه و برهانه.

 

مؤلف کتاب
مؤلف این اثر، محمد بن محمد بن عبدالله بن ادریس بن یحیی بن علی بن حمود بن میمون بن احمد بن علی بن عبیدالله بن عمر بن ادریس بن عبدالله بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب، معروف به شریف ادریسی، و حسنی، و حمودی، و صقلی [سیسیلی]، و قرطبی، جغرافی‌نگار، مورخ، گیاه‌شناس، شاعر و ادیب اندلسی سده ۶ق. است که در بعضی نوشته‌ها او را محمد بن احمد نیز نامیده‌اند. (رضا، ص۳۴۲) وی در سال ۴۹۳ﻫ.ق. (۱۱۰۰م.) در شهر سبته (و به قولی تطوان) در بلاد مغرب به دنیا آمد. (سوسه، ج۲، ص۲۷۵؛ مقدمه نزههالمشتاق، ج۱، ۱۴۰۹، ص أ)
ادریسی در مغرب به حفظ قرآن، متون و قصیده‌های مشهور نزد علمای آنجا پرداخت، و بدون شک با قاضی عیاض، قاضی سبته، نیز آشنایی داشت. سپس، او در قرطبه که یک مرکز بزرگ فرهنگی بود به فراگیری دانش ریاضیات، طب، تاریخ و جغرافیا پرداخت، که توصیف دقیق وی از آن شهر نمودار آشنایی بی‌واسطه وی به آنجاست. وی از سن نوجوانی، سفر آغاز کرد و به جاهایی رفت که در آن روزگار مرسوم نبود. اطلاعات وسیع وی از اسپانیا و مراکش عجیب نیست، ولی در موارد مختلف کتابش معلوم می‌شود که لیسبون، سواحل فرانسه، و بلکه انگلستان را نیز دیده است و به سال ۵۱۰ﻫ. (۱۱۱۶م.) که هنوز از هفده سالگی نگذشته بود، به آسیای صغیر، و سپس یونان نیز سفر کرده است. او به سال ۱۱۳۸م. به وضعی که کاملاً روشن نیست از دریا گذشت و به دربار روجر دوم در پالرمو در جزیره سیسیل راه یافت و این برخلاف روند حاکم در مهاجرت متفکران مسلمان سیسیلی به شمال افریقا و اسپانیا بود. سرانجام نیز وی در ایام پیری به سبته، مولد خود، بازگشت و به سال ۵۶۰ﻫ. (۱۱۶۵م.) در آنجا درگذشت. (سوسه، ج۲، ص۲۷۵و۲۷۶؛ کراچکوفسکی، صص۲۲۳-۲۲۴؛ رضا، ص۳۴۲؛ احمد، ص۱۲۳؛ G. Oman, p.1032)

 

تألیف کتاب
شریف ادریسی شهرت خود را مدیون کتابی در زمینه جغرافیای توصیفی باعنوان کتاب نزههالمشتاق فی اختراق الآفاق است، که به دستور روجر دوم فراهم آورد و به همین علت، از آن با عنوان کتاب الروجار یا الکتاب الروجاری نیز یاد شده است. (G. Oman, p.1032) وی در این کتاب از روجر بسیار تمجید می-کند و از وی به عنوان پادشاه و مالک مقتدر صقلیه [سیسیل] و ایتالیا و انکبرده [لمباردیا] و قلوریه [کالابریا] یاد می‌کند و او را امام رومیه و یاور دین مسیح و برتر از پاشاه روم معرفی می‌کند. وی را فردی مخترع و آشنا به علوم ریاضیات و عملیات می‌داند که به جغرافیای سرزمین خویش و هفت اقلیم علاقه‌مند است و به علت نقصان منابع موجود در این زمینه «کس به سایر بلاد خویش فرستاد و دانندگان سفرکرده را بخواست و مطالب را از آنها جمعاً و فرداً بپرسید و هرچه را مورد اتفاق بود ثبت کرد و نگاه داشت و هرچه را مورد اختلاف بود ندیده گرفت و پانزده سال بدین گونه به‌سر برد که هیچ‌گاه از نظر در این فن و کشف مسائل و جست و جوی حقیقت آن باز نماند، تا آنچه خواست انجام شد. آنگاه اراده کرد تا صحت گفتار قوم را درباره طول و عرض بلاد از روی یقین بداند. پس لوح نقشه‌ای به حضور وی آوردند و اجزای آن را با مقیاس آهنین امتحان کردن گرفت و در کتابهای مذکور نظر کرد و گفتار مؤلفان را مقایسه کرد و در جمع آن بنگریست تا از حقیقت مندرجات آن آگاه شد. آنگاه بفرمود تا دایره‌ای ضخیم و بزرگ از نقره خالص برای او بسازند به وزن چهارصد رطل رومی که هر رطل صد و دوازده درم است، و چون آماده شد بفرمود تا صورت هفت اقلیم را با همه بلاد و اقطار و ساحل و جلگه و خلیجها و دریاها و مسیر آبها و جای رودها و جاهای آباد و بایر و راه‌ها که میان بلاد هست و مسافتها و بندرهای معروف بر آن نقش کنند مطابق آنچه در لوح نقشه هست، و چیزی را رها نکنند و همه چیز را به شکل و هیئت آن، چنانکه رسم شده، بیارند و کتابی تألیف کنند مطابق اشکال آن همراه وصف احوال بلاد و زمین از مردم و نواحی و اماکن و دریاها و رودها و کوه‌ها و رودها و بایر و مزروع با ذکر محصولات و خواص و موارد استعمال و مصنوعات آن و کالایی که سوی آن برند یا از آنجا آرند و عجایبی که از آن یاد کنند و جای آن که در کدام اقلیم است با ذکر احوال مردم و هیئت و اخلاق و مذهب و زینت و لباس و زبانشان و کتاب مذکور را نزههالمشتاق فی اختراق الآفاق نام کنند. و این در دهه اول ژانویه مطابق ماه شوال سال پانصد و چهل و هشت [۱۱۵۴م.] بود و فرمان وی اجرا و نقشه آماده شد.» (نزههالمشتاق، ج۱، ۱۴۰۹، ص۴-۷؛ کراچکوفسکی، صص۲۲۴-۲۲۵) برطبق اطلاعات موجود در پایان هر شش نسخه خطی کامل باقی مانده، کتاب در همین سال مذکور به اتمام رسیده است. (G. Oman, p.1032) زمان اتمام کتاب میان ۶ تا ۷ هفته پیش از درگذشت روجر بود. پادشاه نورمان در اواخر زندگی به بیماری سختی دچار شد که امید شفای آن نمی‌رفت. از شتابی که در بعضی فصول، به‌ویژه از فصل دوم کتاب ادریسی مشهود است، چنین می‌نماید که فرمانروای سیسیل آرزو داشته تا پیش از پایان عمر، کتابی را که اندیشه تألیفش از او بوده است، مشاهده کند. (کراچکوفسکی، ص۲۲۵؛ رضا، ص۳۴۳) به نظر می‌رسد ادریسی این کتاب را به نوعی در تکمیل منابع موجود و در دسترس، و به عنوان ذیلی بر آنها تألیف کرده است و همانگونه که کراچکوفسکی اظهار داشته است می‌توان چنین برداشت نمود که کار تألیف کتاب در سه مرحله انجام شده است: ۱- نمونه‌ای بی‌نظیر از کره آسمانی به صورت قرصی از نقره که نقشه جهان بر آن رسم شده بود؛ ۲- نقشه‌هایی بر روی کرباس؛ ۳- کتابی که نام آن را گفتیم. (کراچکوفسکی، ص۲۲۷) البته لازم به ذکر است که با توجه به اختلاف نسخه‌های خطی موجود برخی از محققان احتمال داده‌اند که ادریسی پس از مرگ روجر مجدداً این کتاب را بازنویسی کرده است و این رونویس دوم پس از ژوئیه ۱۱۵۴م. آماده شده است. (نک. کراچکوفسکی، ص۲۲۸)

 

محتویات کتاب
ادریسی در این کتاب، «نخست وصف مختصری از زمین به‌دست می‌دهد و آن را به شکل کره‌ای تصور می-کند که طول محیط آن بیست و دو هزار و نهصد میل است و چون زرده تخم‌مرغ در دل فضا معلق است.» (کراچکوفسکی، ص۲۲۸) و دور تا دور آن را نسیم در بر گرفته و آن را در آسمان ثابت نگه داشته است و خداوند از حقیقت آگاه‌تر است. زمین و تمام مخلوقات روی ان در دل فلک تثبیت شده‌اند و نسیم نیز با توجه به سبکی جسم [این مخلوقات] آنها را به سوی خود جذب می‌کند. اما زمین با توجه به سنگینی آنها، آنها را به سمت خود می‌کشد درست مثل آهن‌ربا که آهن را جذب خود می‌کند. بلندترین خط که طول کره زمین را نشان می‌دهد، خط استواست، همان طور که منطقهالبروج بزرگ‌ترین خط در آسمان است. دورتادور زمین در امتداد خط استوا ۳۶۰درجه است. زاویه خط استوا با هر یک از قطب شمال و جنوب ۹۰درجه است و میزان مدور بودن آن یکسان است. زمین تا ۶۴درجه از خط استوا سرسبز و آبادان است، اما در بقیه نقاط، به خاطر شدت سرما دچار جمود و فاقد خرمی و سرسبزی است و در مجموع، در نیمکره شمالی و جنوبی زمین حیات وجود دارد. اما بر روی خط استوا به خاطر شدت گرما هیچ نوع سکونت و آبادانی دیده نمی‌شود. در آنجا آب وجود ندارد، لذا حیوان و گیاهی هم رشد و زیست ندارد. زیرا جایی که آب نباشد حیات هم نیست.
زمین به طور طبیعی کروی است اما نه به طور کامل واقیانوس‌ها نیز نیمی از کره زمین را به-طور کامل در بر گرفته‌اند. درست مثل تخم‌مرغی که در یک تشت آب، غوطه‌ور شده است. همچنین نیمی از خشکی در دریا فرو رفته است. دورتادور دریا را هم هوا گرفته است و هوا به همان ترتیبی که گفتیم جاذب زمین و آب است. (ادریسی، ۱۳۸۸، ص۱۸)
وی «پس از گزارشی کوتاه از اقلیمها و دریاها و خلیجها، از سطح زمین بتفصیل سخن می‌کند. در این قسمت، از مکتب بطلمیوس که زمین را به هفت اقلیم تقسیم کرده پیروی می‌کند که هر یک چون کمربندی عریض بر خط استواست؛ ولی ادریسی هر اقلیم را به ده قسمت می‌کند و گزارش هر قسمت را به ترتیب از شرق به غرب می‌آورد، و هر یک از گزارشها با نقشه‌ای همراه است که اگر هفتاد نقشه کوچک را به‌هم پیوندیم یک نقشه بزرگ جهان به‌صورت مستطیل پدید می‌آید، کاری که با اطلس اسلام میسر نیست. واضح است که این روش یک عیب اساسی دارد و آن اینکه گزارش هر منطقه میان چند قطعه کوچک پراکنده شده و برای جمع آن کوشش بسیار لازم است.» (کراچکوفسکی، صص۲۲۸-۲۲۹)
این اقلیم‌های هفت‌گانه به وسیله هفت دریا، از هم جدا شده‌اند و بریدگی بین آنها را آبراهه یا کانال می-نامند. از این هفت دریا، شش دریا به هم پیوسته و یک دریا جداست و به سایر دریاها راه ندارد. اما این هفت دریا عبارتند از: ۱- دریای چین و هند و سند و یمن، دارای حدود ۳۰۰جزیره؛ ۲- خلیج الأخضر (دریای فارس و ابلّه)، منشعب از دریای چین، و دارای ۹جزیره؛ ۳- خلیج قلزم، منشعب از دریای چین، و دارای ۱۵جزیره؛ ۴- دریای شامی (دریای مدیترانه)، دارای حدود ۱۰۰جزیره؛ ۵- خلیج ونیزی‌ها، منشعب از دریای شام، و دارای ۱۵جزیره؛ ۶- خلیج نیطس، منشعب از دریای شام، و دارای ۶جزیره؛ ۷- دریای گرگان و دیلم، دارای ۴جزیره، دریایی که به هیچ‌یک از دریاهای ذکرشده متصل نیست. (ادریسی، ۱۳۸۸، صص۱۸-۱۹)
«قسمتی که خاص افریقای شمالی، اسپانیا، سیسیل و نواحی ایتالیاست از همه مهمتر است، زیرا به خلاف قسمتهای دیگر، بنای آن بر مشاهدات شخصی مؤلف است. گزارش اروپای غربی (فرانسه، آلمان، اسکاتلند، ایرلند، و سواحل دریای شمال) نمودار قدرت و مهارت علمی آن روزگار است. حدود اطلاعات ادریسی از شمال به قلمرو بالتیک رسیده و از سکتونا (سقطون) و فینمارک و تاوستلاند (طبست) خبر دارد. گفت‌وگو از رومانی و بقیه شبه‌جزیره بالکان مفصلتر است؛ شاید به علت حمله‌های صلیبی که از سال ۱۰۶۴ آغاز شده بود و نیز به سبب روابط بازرگانی میان غرب فرنگی- رومی، و شرق یونانی- صقلابی که رو به توسعه داشت.» (کراچکوفسکی، صص۲۲۸-۲۲۹)

 

منابع و مآخذ ادریسی در تألیف این کتاب
با توجه به مقدمه ادریسی بر این کتاب (نزههالمشتاق، ۱۴۰۹، صص۵-۶) می‌توان فهمید که وی با منابع زیر آشنایی داشته است و این منابع در دسترس وی قرار داشته‌اند:
۱- کتاب العجائب مسعودی
۲- کتاب ابونصر سعید الجیهانی
گفته می‌شود اطلاعات وی درباره روس تکرار روایات ابن‌حوقل و جیهانی است که آنها را به سه قبیله تقسیم می‌کند. توضیحات فران درباره قسمت خاص هند نیز نشان می‌دهد که از توصیف این منطقه اطلاعاتی با ارزش به‌دست می‌توان آورد که اغلب ار جیهانی است. (کراچکوفسکی، صص۲۳۰و۲۳۱)
۳- کتاب ابوالقاسم عبیدالله بن خرداذبه
۴- کتاب احمد بن عمر العذری
۵- کتاب ابوالقاسم محمد الحوقلی البغدادی
۶- کتاب خاناخ [چاناخ] بن خاقان الکیماکی
گویا اصل وی، چنانکه از نامش نمودار است، از قبیله کیماک ترک در آسیای میانه بوده است. (کراچکوفسکی، ص۲۳۱)
۷- کتاب موسی بن قاسم القردی
۸- کتاب احمد بن یعقوب، معروف به یعقوبی
۹- کتاب اسحق بن الحسن المنجم
به‌نظر نالینو، اسحاق بن منجم مؤلف متنی است که خانم کوداتتسی چاپ کرده است. (کراچکوفسکی، ص۲۳۱)
۱۰- کتاب قدامه البصری
۱۱- کتاب بطلمیوس الأقلودی
به عقیده نالینو مطالب وی از بلاد آسیا و افریقای نامسلمان از بطلمیوس مایه دارد که از ترجمه‌های عربی و متون دستکاری شده آن استفاده کرده است. مژیک نیز به همین نتیجه رسیده که اطلاعات ادریسی از داخل افریقا چندان بر بطلمیوس تکیه دارد که درباره این مناطق او را منبع مستقل نمی‌توان شمرد. ولی بعضی از مورخان جغرافیا عقیده دارند که ادریسی در زمینه توصیف افریقا کورکورانه از بطلمیوس پیروی نکرده و اکتشافات جغرافیایی قرن نوزدهم صحت توصیف او را از نیل غربی، یعنی رود نیجر، تأیید کرده است. وی از تجارت داخل افریقا اطلاعات رسا دارد و از مراکز رونق تمدن اسلامی چون غنا، سلّا، و تکرور نام می‌برد.
بی‌گفت‌وگو درباره خاور دور بر بطلمیوس تکیه دارد و ریختهوفن و یول، پس از تحلیل اطلاعات وی درباره چین، این حقیقت را مدلّل داشته‌اند. اطلاعات وی از جنوب شرقی آسیا و ازجمله هند، بسیار ناچیز و آشفته است. بسیاری از نامهای جغرافیایی این قسمت از بطلمیوس است ولی نامهای دیگری نیز هست که هنوز تعیین آن بدقت میسر نیست. (کراچکوفسکی، ص۲۳۰-۲۳۱)
۱۲- کتاب أرسیوس (هروشش) الأنطاکی
ارسیوس مؤلف معروف جغرافیای عمومی است که در نیمه اول قرن پنجم میلادی می‌زیست و در اروپای قرون وسطا شهرت فراوان یافت. (کراچکوفسکی، ص۲۳۱)

 

تلخیص
از کتاب روجر دو تلخیص وجود دارد. اولی با عنوان جنی الأزهار من الروض المعطار که به سال ۱۸۹۳ توسط والرز در قاهره کشف شد. این اثر توسط فردی به نام حافظ شهاب‌الدین احمد المقریزی تلخیص شده است، که همنامی او با مقریزی مورخ موجب شده است که این نسخه خطی به اشتباه به این مورخ منسوب شود. برای مدتهای مدیدی تصور می‌شد که این اثر چکیده‌ای از یک دایرهالمعارف جغرافیایی با عنوان روض‌المعطار فی خبر الأقطار تألیف ابن‌عبدالمنعم الحمیری می‌باشد.
تلخیص دوم کتاب روجر، که نویسنده آن یک ارمنی عرب‌زبان است، دارای عنوان ساده کتاب الجغرافیه، الکلیه ای صوره الأرض می‌باشد، در اوایل همین قرن توسط ای. گریفین در مجموعه‌ای خصوصی در تونس کشف شده است. (G. Oman, p.1033)

 

دیگر آثار ادریسی
بنا به گفته ابن‌بشرون، شاعر عرب سیسیلی معاصر ادریسی، وی در زمینه جغرافیا کتاب دیگری دارد به نام روض الأنس و نزهه النفس که برای گیوم (ویلیام) اول (۱۱۵۴-۱۱۶۶م.)، فرزند و جانشین روجر، تألیف کرده است. برطبق نظر رنو و رومل این اطلاعات به طور غیرمستقیم، با توجه به این واقعیت که مضمون نقل قول‌های ادریسی در تقویم ابوالفداء به قرن چهاردهم با عبارات نظیر آن در کتاب روجر مطابقت ندارد، نیز قابل تأیید است. ابوالفداء در مقدمه کتابش، از آن با عنوان کتاب الشریف الإدریسی فی المسالک و الممالک نام برده است. در آغاز این قرن ج. هوروویتز در استانبول نسخه خطی اثری از ادریسی با عنوان اُنس المُهج و روض الفُرَج ، و یا برطبق ارجاع یافت شده دیگری در انتهای نسخه خطی، روض الفُرج و نزهه المُهَج یافت که برطبق نظر سی. اف. سیبولد در مقاله‌اش درباره ادریسی در دایرهالمعارف اسلام (ویراست اول) خلاصه‌ای از همین دومین اثر جغرافیایی ادریسی است. این کتاب هفتاد و سه قطعه نقشه دارد و تاریخ آن به سال ۱۱۹۲م./۵۵۸ﻫ. مربوط می‌شود. این کتاب در محافل علمی به‌عنوان ادریسی کوچک (الإدریسی الصغیر) معروف شده است، نامی که ک. میلر به آن داد و بعدها در مجامع علمی پذیرفته شد تا با نزههالمشتاق، کتاب اساسی او، اشتباه نشود. جالب توجه آنکه کتاب ادریسی کوچک اقلیم هشتمی به هفت اقلیم اضافه می‌کند که در حقیقت خط استواست و وصف آن نیز در متن کتاب آمده است. (G. Oman, p.1032-3؛ کراچکوفسکی، صص۲۳۳و۲۳۴)
وی شاعر بوده و اشعاری نیز از وی به دست آمده است.
جامع لأشتات النبات: بتقریب ده سال پیش در یکی از کتابخانه‌های استانبول نسخه خطی قسمت اول یک رساله او درباره داروسازی به‌دست آمده و تحقیق مقدماتی مایرهوف نشان می‌دهد که کتاب بی‌اهمیت نیست، ولی نمی‌توان آن را با مؤلفات ممتاز این رشته، چون رساله بیرونی برابر گرفت. (کراچکوفسکی، ص۲۳۴) ابن-ابی‌اصیبعه نیز از وی نه به‌عنوان یک جغرافیدان، بلکه یک طبیب صاحب کتاب نام می‌برد. (ابن‌ابی‌اصیبعه،)

 

تأثیر نوشته های ادریسی بر آثار دیگران
۱- ازجمله مؤلفانی که بی‌واسطه از مؤلفات ادریسی استفاده کرده‌اند، یکی ابن‌سعید مغربی است که در نیمه دوم قرن سیزدهم می‌زیسته و بتقریب همه اطلاعات خویش درباره اروپا و مقدار زیادی درباره دیگر شهرها را از او گرفته است. (کراچکوفسکی، ص۲۳۵)
۲- دیگری ابوالفداء است که در آغاز قرن چهاردهم می‌زیسته و از کتاب ادریسی نقل قول کرده است. (کراچکوفسکی، ص۲۳۴)
۳- ابن‌خلدون
۴- ابن فضل الله العمری
۵- قلقشندی (سوسه، ج۲، ص۲۷۷)
ادریسی در مشرق چندان شناخته شده نبود و جالب است که کسی مانند یاقوت، کارشناس بزرگ نوشته‌های جغرافیایی، هیچ‌چیز درباره او نمی‌داند. شاید بی‌اعتنایی نمایندگان مکتب ریاضی به روش ادریسی نیز ازجمله علل این قضیه بوده است. اکفانی، طبیب مصری (م.۷۴۹ﻫ.)، در قسمت خاص جغرافیا گوید: «در کتاب نزههالمشتاق فی اختراق الآفاق در تقسیم اقالیم اختلافی هست، زیرا اگرچه مؤلف آن به سبب گردش در آفاق، مسالک و ممالک را می‌شناسد از علم هیئت افلاک بی‌خبر است». از این گفته معلوم می‌شود که کوشش ادریسی برای نزدیک کردن جغرافیای توصیفی و نجومی در مشرق نیز، همچون دانش نو، کوششی بی‌ثمر به حساب آمده است. (کراچکوفسکی، ص۲۳۵) برخی از مستشرقان و متفکران عرب، همچون اف. پونز بویگوس، کراچکوفسکی، استاد سائح و دکتر احمد مختار العبادی، ازجمله علل مهم این بی‌توجهی را رفتن ادریسی به نزد حاکمی مسیحی در زمان جنگهای صلیبی و ستایش وی در کتابش دانسته‌اند؛ ولی شماری دیگر، همچون استاد عبدالله کنون، دکتر زکی محمد حسین و دکتر حسین مؤنس چنین اظهار نظری را خلاف واقع و مردود دانسته‌اند. (سوسه، ج۲، ص۲۷۶-۲۷۸؛ کراچکوفسکی، ص۲۳۴؛ G. Oman, p.1032) کراچکوفسکی حدس سومی را نیز مطرح کرده است و آن اینکه «ممکن است حجم کتاب و نقشه‌های مشکل، کار استنساخ را دشوار کرده و مانع از رواج نسخه‌های آن بوده است». (کراچکوفسکی، ص۲۳۴-۲۳۵)

 

نسخه شناسی
نسخه‌های خطی
خوشبختانه نسخه‌های فراوانی از این کتاب به دست ما رسیده است، هر چند که متأسفانه هیچ‌کدام مربوط به دوران خود مؤلف نیست.
۱- نسخه پاریس؛
۲- نسخه آکسفورد (پوکوک)؛
۳- نسخه آکسفورد (گریوز)؛
۴- نسخه استانبول؛
۵- نسخه استانبول (تلخیص: انس المهج و روض‌الفرج)؛
۶- نسخه استانبول (کتابخانه ایاصوفیا)؛
۷- نسخه قاهره؛
۸- نسخه لنینگراد، که فقط قسمت دوم کتاب است و به سال ۱۸۹۷ از ایران به کتابخانه ملی رسیده است. این نسخه اول بار به-وسیله زیبولت در نوشته‌های علمی اروپایی نامبرده شد، و از آن پسمیلر و تولیو مدتی به تحقیق آن پرداخته و بعضی دیگر از دانشوران شوروی چون وولین و پترون به آنها پیوستند؛
۹- نسخه بلغارستان؛
۱۰- نسخه موصل (تلخیص)؛
۱۱- نسخه لندن؛
۱۲- نسخه تهران (کتابخانه مجلس).
نسخه‌های چاپی
۱- چاپ مدیچی: متن کتاب به سال ۱۵۹۲ در روم در چاپخانه معروف مدیچی با عنوان دراز نزههالمشتاق فی ذکر الأمصار و الأقطار و البلدان و الجزر و المدائن و الآفاق، به‌عنوان یکی از اولین آثار عربی غیردینی، به چاپ رسیده است. این چاپ کمیاب است و یکی از قدیمترین چاپهاست که در اروپا با حروف عربی انجام گرفته است؛ ولی کتاب ادریسی را به طور دلخواه به‌دست نمی‌دهد، زیرا در واقع خلاصه خلل انگیز آن است که ظاهراً بدون هیچ‌گونه علت مشخصی در جای‌جای آن طی بخش‌های مختلف قطع شده است؛ لذا همین اختصاری بودن متن، ارزیابی آن را مشکل ساخته است و به دوران بعد در نابلس فلسطین به سال ۹۴۴/۱۵۳۸ انجام شده و اصل آن در پاریس به‌جاست. لازم به ذکر است که تاکنون مطالعات بسیاری برمبنای بخش‌های مختلف متن مدیچی منتشر شده است. (G. Oman, p.1033)

 

ترجمه های کتاب
۱- ترجمه وی‌والدی: ترجمه وی‌والدی به ایتالیایی بر اساس چاپ مدیچی در ۱۶۰۰م. صورت گرفته است، که این ترجمه منتشر نشده اکنون در دانشگاه مونت‌پولیه موجود می‌باشد. (G. Oman, p.1033)
۲- جغرافیای نوبه‌ای: ترجمه لاتینی چاپ مدیچی که به سال ۱۶۱۹ در پاریس دو دانشور مارونی، یوحنای خسرونی و جبریل صهیونی، معلمان لغات شرقی، انجام گرفته فقط ارزش تاریخی دارد. عنوان ترجمه جغرافیای نوبه‌ای است و همین عنوان دوباره خطایی زشت پدید آورد که مدت دو قرن در محافل علمی اروپا دوام داشت، از این‌رو که چون مترجمان نام مؤلف را نمی‌دانستند پنداشتند اصل وی از نوبه بوده است؛ زیرا در جایی که از نیل و عبور آن از سرزمین نوبه سخن می‌رود، نسخه‌بردار به اشتباه «ارضها» یعنی سرزمین آن (=نوبه) را «ارضنا» یعنی سرزمین ما ثبت کرده است.
۳- ترجمه ژوبر: در نیمه قرن نوزدهم، ترجمه فرانسه این کتاب در دو جلد (۱۸۳۶-۱۸۴۰) به‌وسیله ژوبر انتشار یافت. وی از دانشورانی بود که در حمله ناپلئون به مصر شرکت داشتند. این ترجمه بر نسخه پاریس تکیه داشت، و انشای فرانسه آن محکم بود، و در وهله اول مورد ستایش فراوان قرار گرفت، ولی اشتغال دائم دانشوران به مطالعه ادریسی، به زودی معایب اساسی آن را آشکار کرد و معلوم شد که تقاضاهای علمی را برنمی‌آورد. دوزی و دخویه خطاهای مهم آن را به‌طور مفصل شرح دادند، و متعاقب آن تنی چند از دانشوران اعلام کردند که در هیچ تحقیق جدی تکیه بر آن نمی‌توان کرد.
(کراچکوفسکی، صص۲۲۷-۲۲۸)
۴- مطالعات موردی: از پی کوششی بی‌ثمر که ژوبر برای ترجمه همه کتاب به‌کار برد، محققان دانستند که روش درست، مطالعه هر یک از اقطار مختلف به‌طور جداگانه است. هارتمان از قرن هجدهم، با تحقیق خود درباره افریقا از نظر ادریسی، خشت اول این بنا را نهاد، و اگرچه تحقیق وی کهنه شده اما نسبت به دوران خود کوششی پسندیده بود. تحقیق معروف دوزی و دخویه درباره افریقا و اسپانیای شمالی، نخستین گام جدی در این عرصه بود. علامه ساوذرا این تحقیق را به‌سر برد و مطالبی درباره اسپانیا بر آن افزود. تحقیق در قسمت ایتالیا و سیسیل که به‌وسیله آماری و اسکیا پارلی انجام شده نیز به مرحله والاست، که از لحاظ مسائل عمومی مربوط به مطالعه ادریسی مهم است. قسمت کم‌اهمیت کتاب که خاص شام و فلسطین است، چند بار به-وسیله گیلدمایستر، براندل و مدنیکوف ترجمه و چاپ شده است. توماشک نیز درباره مطالب ادریسی از شبه-جزیره بالکان تحلیل ممتازی کرده، اما متن یا ترجمه کامل این قسمت منتشر نشده است. اما در اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز باید از تحقیقات تالگرین تولیو یاد کرد. نقطه آغاز کار وی توصیف فنلاند به نزد ادریسی بود، ولی به‌تدریج در قسمت‌های مربوط به دانمارک، نروژ، سوئد، آلمان شرقی، استونی، شبه‌جزیره کولا، شمال روسیه، و منطقه دنیپر بالا را به‌دقت تحقیق کرد، و چون در این باب روش‌های تازه به‌کار برد، تعدادی مشکلات و ملاحظات خاص پدید آورد. تحقیق هونرباخ درباره توصیف ادریسی از آلمان و بلاد مجاور- اگرچه هدف محدود دارد- و مقاله لویتسکی درباره توصیف ادریسی از یکی از راه‌های کیِف نیز خالی از فایده نیست.
ترجمه‌ای به زبان فارسی نیز از این اثر توسط استاد عبدالمحمد آیتی برمبنای متن عربی منتشر شده توسط عالم‌الکتب بیروت صورت گرفته است که فقط بخش‌های مربوط به ایران را در بر می‌گیرد. در پیوست این کتاب نیز به توصیف ایران در نقشه‌های ادریسی اشاره شده است که حائز اهمیت می‌باشد.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

۵ خرداد ۱۳۹۷ساعت: ۴:۰۶ بعد از ظهر۹۲۴ بازدید