اولین های انقلاب و دفاع مقدس در دزفول: پیشگفتار و مقدمه
پیشگفتار
حافظه تاریخی ملّت ایران صفحه زرّینی از این شهر را در خود دارد که به آن میبالد. روزگاری تاریخ شدیدترین درگیریهایش را به اینجا کشانده بود و بشریت معاصر با چشمهای از حدقه بیرون زده تمام حماسه و غرور انسانی را مرور میکرد. در همین دیار بود که درس آزادگی و سرافرازی به نسلهایی آموخته شد که در زیر سایه استقامت و پایداری آنها میآیند و میروند. به همین دلیل بود که «شهر مقاومت»، «شهر موشکها» و «شهر نمونه ایران» لقب گرفت. روزگاری که ستونهای شهر زیر هجوم موشکها و توپها میلرزید و دیوارها و خانه ها فرو میریخت و آسمان، جهنمی از آتش و ترکش و دود در خود داشت و هنگامیکه سایههای مرگ تمام وسعت شهر را پوشانده بود و بوی باروت و خون فضای شهر را پر میکرد، مردان و زنان و کودکانی را مییافتی که هیچ نشانی از دلهره و ترس نداشتند. و شهادت را در لحظه لحظه زندگی همراهی میکردند و با لبخندهایی از جنس آسمان شکوه غرور انسانی را به نمایش میگذاشتند.
چه کسی یاد و خاطره مرید و مراد شهر حضرت آیت الله سیّد مجدالدّین قاضی دزفولی را همو که خاک پای رزمندگان اسلام را سرمه چشمهایش میکرد، فراموش می کند؟ چه کسی شکوه شهادت فرزندان شهر را در گردانهای همیشه پیروز بلال، عمّار و یاسر فراموش میکند؟ چه کسی صدای نامحرم رادیو عراق را که بارها فضای ملکوتی آسمان ایران را در طول سالهای دفاع مقدّس، آنجا که میگفت: «کشور بزرگ عراق ظرف ۲۴ ساعت آینده اهداف تعیین شده شهرهای زیر را مورد هدف حملات موشکی دوربُرد خود قرار میدهد: الف) دزفول، ب) تهران، ج) اصفهان» فراموش میکند؟ چه کسی حماسه ایثار و فداکاری پدر شهید غلامحسین سبزعلی را که اصابت موشک شش نفر از خانوادهاش را شهید کرد و به هنگام موشکباران، خودش را سپر فرزند چهل روزهاش قرار داد، خود را روی گهواره انداخت و تاج گهواره به قلبش نشست تا این فرزند ۴۰ روزه بهعنوان تنها فرزند بازماندهی این خانواده زنده بماند، فراموش میکند؟ چه کسی حماسه مادر شهید هایده پیرمند آنجا که دو فرزندش ندا و فروغ را روی سینه چسبانید تا آسیب نبینند، ولی فردا زیر خروارها گل و لای پیدا شدند در حالی که سینه مادر در دهان آنها بود و هر سه شهید شده بودند، فراموش میکند؟ چه کسی مقاومت و صبر خانواده عبدالکریم درخشانی را که اوّلین و دوّمین موشک و سوّمین بمباران خانه آنها را ویران کرد، ولی شهر را تخلیه نکردند و به بازسازی خانه و آیندهای روشن امید بستند، فراموش میکند؟ چه کسی حماسه حضور ۲۳ شهید خانواده آریانپور را که در جشن تولّد کودکی خردسال جمع شده بودند و اصابت موشک همه آنها را جاودانه کرد، فراموش میکند؟ چه کسی حماسه شهادت ۱۳ نوجوان بسیجی مسجد نجفیه را که امام لقب رهبر به آنها داد و با شعار الله اکبر به دیدار معشوق شتافتند، فراموش میکند؟ چه کسی سخن تاریخی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه را که فرمود: شما دزفولیها امتحان دادید و خوب از این امتحان بیرون آمدید، فراموش میکند؟
هنوز بسیاری از ناگفته های حملات موشکی مانده است؛ موشکهای بیرحمی که با شقاوت تمام آرامش نیمهشب را از مردم مظلوم میگرفت؛ موشکهایی که خانه هایی ویران، گلدسته هایی شکسته، و دود، آتش و غبار برجای میگذاشت؛ موشکهایی که ارمغانی بهجز پیکرهایی پارهپاره، دستهایی از تن جدا شده و پاهایی قطع شده نداشتند. نمی دانم به چه گناهی بایستی ساکنان خانه ها بهطور یکجا زنده به گور میشدند؟ به چه گناهی بایستی مردم از خانه هایشان در به در می شدند؟ به چه گناهی در اوّلین شب زفاف عروس و دامادی بایستی پیکرشان تشییع میشد؟ به چه گناهی دو نو عروس[۱] در محلّه چولیان به جای رفتن به خانه بخت با شلّیک موشک به زیر خاک میرفتند؟
باید گفت و نوشت همّت بلند مردم این شهر تا آنجا بود که هم در زیر آتش سنگین توپخانه و موشکهای غول پیکر ۱۲متری و بمبارانهای هوایی استقامت میکردند و شهید میدادند، هم خطشکن جبهه های نبرد بودند و شهید میدادند و هم فرزندانشان را برای رفتن به جبهه بدرقه میکردند؛ هم رزمندگان اعزامی سراسر کشور را با آغوش باز می پذیرفتند، هم با حضورشان در شهر روحیه سلحشوران بسیجی، پاسدار و ارتشی را تقویت میکردند و هم گوش به فرمان امامشان بودند. امروز کمتر خانهای در این پایتخت مقاومت وجود دارد که آسیب ندیده و خانواده ساکن در آن خانه شهیدی نداده باشد.
امروز نسل سوّم پس از انقلاب از ما سؤال می کنند دزفولیها برای چه هدفی انفجار موشکهای ۱۲ متری را در نیمه های شب تحمّل میکردند؟ با چه انگیزهای شعار صبر، مقاومت، استقامت و پایداری سر میدادند؟ با چه اعتقادی در هجوم ۱۷۶ موشک خفّاشان شبپرست و حملات توپخانهای و بمبارانهای هوایی، سروقامت، راستقامت و استوار می ایستادند؟ آیا چیزی جز عمل به آیه «واستقم کما اُمِرت»، دستور خدا به پیامبرش (ص) برای ایستادگی و مقاومت در مقابل زورگویان و متجاوزان و دفاع از حریم دین و ایمان و کشورمان در سایه ولایت در ذهنشان بود؟ آیا جز برای ادای تکلیف الهی و حفظ اسلام گام برمی داشتند؟ آیا جز برای مأیوس کردن دشمنان از تجاوز به حریم کشور عزیزمان دنبال چیزی بودند؟ باید گفت تا جوانان امروز بدانند پدرانشان برای حفظ این مرز و بوم چه ایثاری از خود نشان دادند و باید نوشت تا دلاوری، دلیری، همّت و از خودگذشتگی زنان و مردان، کودکان، نوجوانان، جوانان و پیران این پیروزمندان حماسه و ایثار در جنگ خون با شمشیر و جنگ تن با تانک و تن با موشک، بمب و راکت و جنگ نابرابر مظلومانه شهری فراموش نشود.
دزفول دِین خود را به اسلام عزیز ادا کرد و حسرت تسلیم را در دل صدّامیان باقی گذاشت. دزفول در پایان جنگ مهبط ملائکه الله نام گرفت و مفتخر به دریافت لوح مقدّس و زرّین شهر نمونه مقاومت ایران شد. جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۴/۳/۱۳۶۶ این شهر را به پاس حماسه، مقاومتها و رشادتهایش به عنوان شهر نمونه برگزید. فرزندان این نسل پرتوان تا همیشه تاریخ حماسه شهادتها و مقاومتهای پدران خود را جشن می گیرند و بر تاریخ حماسی خود افتخار مینمایند. بیشک مردم ایران و رزمندگان سلحشور این کشور هیچ گاه نام دزفول و مردم ولایتمدار و شهیدپرور این شهر را فراموش نخواهند کرد.[۲]
ناصر آیرمی و غلامحسین سخاوت
[۱] شهناز سازش و فاطمه ملکپورزارع
[۲] با سپاس فراوان از برادر گرامی، جناب آقای دکتر عبدالله فرّهی و جناب آقای عبدالرّضا سالمی نژاد که سخاوتمندانه یاریگر ما در نگارش پارهای از جملات این پیشگفتار شدند.
مقدّمه
دفتر زرّین تاریخ انقلاب اسلامی مملوّ از روزها و تحوّلات مهم و سرنوشت سازی است که هر یک در جای خود بر سرنوشت ملّت ایران تأثیر گذاشته است؛ روزهایی که در آنها مردم عزیز ما با رهبری حضرت امام خمینی (ره) حماسه های تاریخی و ماندگاری را رقم زدند و در تاریخ بشریت جاودانه شدند. راز ماندگاری و جاودانگی این حماسه ها را باید در مجاهدتهای زنان و مردان گمنامی پیدا کرد که با خون دل خوردن و با سوختن به همراه خون دادن در وسط میادین انقلاب حاضر بوده اند؛ آنانی که انقلاب اسلامی را در دامن خویش پرورش دادند و امروز میراثدار واقعی آن به شمار می روند.
اگر حادثه ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم نمیبود آن حوادث گوناگون شهرستانها و اربعینها که مردم را به میدان مبارزه کشاند به وجود نمیآمد، اگر آن تحوّلات و آن حوادث نبود ۲۲ بهمن ۵۷ به وجود نمی آمد و انقلاب به پیروزی نمی رسید. به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، چالش با استکبار شروع شد و هیبت استکبار شکست؛ انقلاب مسلمانها را در کشورهای مختلف به فکر انداخت و بیدار کرد. اگر مقاومت مردم و مظلومیت ملّت ایران در حوادث مختلف دوران سخت دفاع مقدس و تحریم و ایستادگی ملّت ایران نبود، اگر این به چالش کشیدن هیبت دروغین ابرقدرتها نبود، ملّتها وارد میدان نمیشدند، بیداری اسلامی به وجود نمیآمد و این حوادث که امروز منطقه را دگرگون میکند، رخ نمی داد. حوادث از یک نقطه شروع میشود و زنجیروار به پیش میرود. نهضت اسلامی ملّت ایران ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با کشتار مردم معترض به دستگیری آیت الله خمینی توسط رژیم شاه در تهران و قم آغاز شد؛ دکتر علی شریعتی ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ به طرز مشکوکی در انگلستان درگذشت و مراسم ترحیم او در مسجد ارگ تهران با سرکوب نیروهای ارتش همراه شد؛ حاج سیّد مصطفی خمینی از فضلای حوزه علمیه و فرزند ارشد امام خمینی (ره) در روز اوّل آبان ۱۳۵۶ در شهر نجف به شکل مرموزی به شهادت رسید؛ جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا ۱۰ دی ۱۳۵۶ برای دیدار با شاه به تهران آمد که این سفر با تجمّعات ضدّ امریکایی مردم ایران همراه شد؛ روزنامه اطّلاعات ۱۷ دی ۱۳۵۶ با درج مقالهای با عنوان استعمار سرخ و سیاه به قلم احمد رشیدی مطلق به ساحت مراجع و علمای دینی اهانت کرد که منجر به اعتراض بزرگ طلّاب حوزه علمیه قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ شد و این اعتراض توسّط ارتش و ساواک در قم به خاک و خون کشیده شد؛ مردم تبریز روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ برای گرامیداشت چهلمین روز شهدای مدرسه فیضیه قم به دست نظامیان شاه به خیابانها آمدند که دوباره با خشونت و کشتار سرکوب شدند؛ چهلمین روز شهدای تبریز در تهران، یزد، کرمان، شیراز و اصفهان برگزار شد و این جنگ شهری و مقاومت شهری در قالب چهلمها، تظاهرات و اعتصاب در نهایت، رژیم را به شکست و فرار شاه واداشت و در روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب به پیروزی رسید و آغازی بر یک پایان شد؛ پایان قرنها استبداد داخلی و استعمار خارجی، پایان دشمنی با اسلام و ارزشهای اصیل ایرانی، پایان تحقیر تاریخی ملّت ایران توسّط آمریکا، انگلیس و آغازی شد برای بازگشت به خویشتن و اسلام ناب محمّدی (ص)، آغازی برای تحقّق استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی، آغازی برای حرکت به سوی تمدّن ایران اسلامی به امید ظهور منجی عالم بشریت مهدی آل محمّد (عج)، آغازی که دهه فجر در طلیعه آن در فاصله میان سحر تا صبح ظهور منجی عالَم بشریت، به تعبیر حضرت امام خمینی (ره) معمار انقلاب اسلامی «انفجار نور» بود.
پیروزی ملّت ایران در انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدّس با رشادتهای جوانان غیور این مرز و بوم تحوّلاتی بزرگ در تاریخ جهان و کشور ما محسوب می شود که ضرورت مطالعه و تحقیق در این زمینه را به ما گوشزد می کنند. زوایای پنهان فراوان این تحوّلات بزرگ در تاریخ معاصر که به هویّت اسلامی و ایرانی ما رنگ تازگی می زنند، دانش پژوهان را به سوی خود فرا می خوانند تا با زدودن غبار تاریکی از چهره درخشانشان چهره های خدمتگذار و گمنام این عرصه های بیبدیل را بر همگان عیان سازند. در این نوشتار تلاش شده است به طور مختصر تحوّلات تاریخی، فرهنگی و اجتماعی دزفول با اتّکا بر نهضت اسلامی ایران و دوران دفاع مقدّس در قالب معرّفی اوّلین هایی از این زنجیره تحوّلات پر پیچ و خم برای نسلهای آینده بیان شود تا اینکه در سالگشت این رویدادهای تاریخی استفاده لازم از این مجموعه به عمل آید؛ هرچند که بعضی از این وقایع از چنان اهمّیتی برخوردارند که لازم است درباره هر کدام جداگانه کتاب، فیلم و یا سریالی نوشته و ساخته شود.
تاریخ دزفول در دوران معاصر نقاط عطف زیادی دارد و مردم دزفول در دوران معاصر همگام با مردم ایران حوادث مهمّی را پشت سر نهادهاند. قیام نیمه خرداد در ۱۳۴۲، انقلاب اسلامی ایران در ۱۳۵۷ و دوران هشتساله دفاع مقدّس ۳ نقطه عطف مهم در این کتاب است که بیشترین توجّه ما را به خود معطوف داشتهاند و بر همین اساس هم ۱۳۴۲ نقطه آغازینی است تا نیم قرن از تاریخ سیاسی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی این شهر و دیار مورد بررسی ما قرار گیرد. لذا حوادث سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۹۲، پنجاه سال حادثهخیز انقلاب و دفاع مقدّس مردم غیور دزفول با محوریّت شهدا بهویژه در دو بُعد جنگ شهری و جنگ در جبهه و خاکریز به بهانه اوّلینها در این اثر انتخاب شده است و جهت معرّفی به نسل سوّم و چهارم انقلاب و همچنین، باقی ماندن در تاریخ انقلاب و دفاع مقدّس مستند شدهاند. هرچند که شمار اوّلین های این دوران پرحادثه بسیار بیش از اینهایی است که در اینجا ذکر شده است، ولی با توجّه به محدودیّت ما در حجم کتاب و لزوم انتخاب از بین این اوّلینها ما مجبور به گزینش شدیم. البتّه کمک و یاری دوستان، پژوهشگران و مردم عزیز و غیور دزفولی مسلّماً یاریگر ما در افزایش کیفیّت این اثر و اصلاح و بهبود اوّلینهای معرّفیشده در این کتاب برای چاپهای بعدی خواهد بود. بنده گاهی روزها و ماه ها به دنبال یک سند درباره یک حادثه و یا بهدست آوردن آمار، زمان و مکان حادثه به دنبال راوی، رزمنده، جانباز و شاهد عینی بودم تا عین ماجرا ثبت شود. ولی متأسّفانه بعضی افراد از مصاحبه و همکاری خودداری میکردند که چه بسا گذر زمان، فراموشی حادثه، حوادث سیاسی، تغییر و تحوّلات اجتماعی و بلکه حتّی مشکلات اقتصادی هم در این عدم همکاری نقش داشت؛ البتّه افراد فراوانی هم در این راه مرا با کمال میل و اشتیاق و با آغوش باز پذیرفتند که از همه آنها سپاسگزارم.
در آغاز ایّام فاطمیّه سالروز شهادت مظلومانه امّالائمه (ع) اوّلین مدافع و شهید راه ولایت، حضرت فاطمه زهرا (س) این اثر به پایان رسید و به همین مناسبت این آثار را تقدیم میکنم به مادر همه خوبیها، مادر شیعیان و تمامی رهروان راه پاک آن بانوی یگانه و مادران شهدا، جانبازان، ایثارگران، آزادگان، رزمندگان و همه دوستداران آن حضرت به ویژه حضرت صاحبالزّمان مهدی آل محمّد (عج).
در پایان از تمام نهادها و ارگانها و ادارات، بنیاد شهید انقلاب اسلامی، سپاه دزفول و تمامی کسانی که در فراهم کردن این نوشتار مرا یاری کردهاند به ویژه برادران حاج ناصر آیرمی و دکتر عبدالله فرهی کمال تشکّر و قدردانی را دارم. استدعا دارم عزیزان اهل قلم، اساتید و اندیشمندان محترم ضمن عفو نارساییهای ناخواسته این اثر مرا ببخشند. یقیناً افرادی از قلم افتاده که إن شاءالله در آینده اصلاح خواهند شد. پیشاپیش از همه کسانی که بنده را از پیشنهادات و انتقادات ارزشمند خویش بهره مند می سازند، کمال تقدیر و تشکّر را می نمایم.
والسّلام علیکم
غلامحسین سخاوت