بسم الله الرحمن الرحیم
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ العربیة

مفاهیم بنیادین: ۶- دین

العربیه

فارسی

Türkçe

Deutsch

Français

English

دین

دین

din

(Die) Religion

(La) religion

religion

 

ریشه شناسی

۱- دین dīn: محکمه – دنو و دینو: قانون و حق و داوری – دانو: حکم کردن – دیه نو: قاضی (در زبان اکّدی)

۲- دا : اندیشیدن (در اوستایی) – ذی dhī: دریافتن و اندیشیدن (در سنسکریت)

۳- دئنا daēnā/ دین dīn: کیش، آیین، خصایص روحی، تشخص معنوی، ساحت وجودی و وجدان (در سنسکریت و گاتهای اوستا) – ایزدی که نگاهبان جهان تلقی می‌شده و روز ۲۴ از هر ماه به نام او، «دین‌روز» نامیده می‌شده است (در یسنها)

۴- دین: داوری و داوری‌کردن (در همه‌ی زبان‌های سامی)

۵- دین: کیش و فرمانبری (جمع: ادیان) و حساب، داوری و جزا (جمع ندارد) (در قرآن و زبان عربی؛ نیز نک. العین فراهیدی؛ معانی القرآن ابوجعفر نحاس)

 

دایره‌ی معنایی

۱- کیش و آیین (النساء(۴)/۱۲۵؛ الأنعام(۶)/۱۶۱)؛

۲- داوری و جزا (الفاتحه(۱)/۴)؛

۳- رستاخیز/ جهان پسین؛ به‌کاربردن دین به معنای جهان پسین در تقابل با این جهان در سده‌های میانه به اندازه‌ای معمول بوده که در برخی ترجمه‌های فارسی قرآن، دین به رستاخیز ترجمه شده است. نقطه‌ی عطف مهمی برای کاربرد زوج دین و دنیا، در عنوان و ساختار کتاب ادب الدنیا و الدین از ابوالحسن ماوردی (د ۴۵۰ ق/ ۱۰۵۸ م) است که اندیشه‌ی آن به‌شکلی دیگر در کتاب احیاء علوم الدین از امام محمد غزالی (د ۵۰۵ ق/۱۱۱۱ م) پی گرفته شده است.

۴- اصول عقاید؛ کاربردی کهن منقول از ابوحنیفه دو مفهوم دین و علم را برابر نهاده و سخن از آن دارد که «فقه در دین والاتر از فقه در علم و حدود است». پیروان او، فقه در دین یا «فقه اکبر» را ناظر به مباحث اصول عقاید، و فقه در علم را ناظر به مباحث شریعت دانسته‌اند. یکی از پیروان مذهب کَرّامیه در سده‌های متقدم نیز در سروده‌ای، مفهوم دین را در برابری با فقه قرار داده و سخن از آن دارد که پیروان این مذهب، فقهشان فقه ابوحنیفه و دینشان دین محمد بن کَرّام است.

۵- التزام؛ مثلاً ابوالحسن ابن‌زاغونی (د ۵۲۷ق/۱۱۳۳م)، شیخ حنبلیان بغداد، دین را عبارت از آن چیزی می‌دانست که انسان بدان ملتزم است.

۶- طاعت و عادت (نک. العین فراهیدی)

۷- معرفت و طاعت امام؛ گفته می شود کیسانیه، دین را منحصراً «طاعت افراد معین» می‌دانستند و از نگاه سپیدجامگان یا پیروان المقنع «دین تنها عبارت از معرفت امام» بود. این باورها با یادکردها از دینِ تمثل‌یافته به‌صورت انسانی در متون زردشتی، قابل مقایسه است.

۸- آیین عبادیِ خاص (یونس/۱۰/۱۰۵؛ یوسف/۱۲/۴۰؛ کافرون/ ۱۰۹/۶)؛

۹- ناظر به شریعت و احکام الهی (شورى/۴۲/۱۳، ۲۱)؛

۱۰- امری نهان در درون وجود انسان به‌مثابه‌ی ساحت وجودی (حجرات/ ۴۹/۱۶) که ناظر به جنبه‌ای غیرمادی از حیات او است.

دین در این معنا این ظرفیت را دارد که در تقابل با بدن به‌عنوان ساحت جسمانی وجود قرار گیرد. یکی از احادیثی که در آن این زوج تقابلی دیده می‌شود، نقل فضیل بن یسار از امام صادق (ع) است، با این مضمون که سلامت دین و درستی تن بهتر از همه‌ی زیورهای دنیاست (برقی، ۲۱۹؛ کلینی، ۲/۲۱۶). چنین می‌نماید که این تقابل در اواسط سده‌ی ۲ ق/ ۸ م، شکل گرفته بود و یکی از کاربردهای کهن آن، مربوط به مکالمه‌ای میان پزشک مسیحیِ هارون با علی بن حسین بن واقد از عالمان اسلامی بود. این پزشک به ابن‌واقد گفت: «در کتاب شما ( قرآن) نشانی از علم پزشکی نیست، حال‌آنکه علمِ ]مهم[ دو علم است: علم ادیان و علم ابدان» و ابن‌واقد جوابی درخور به وی داد (نک‍ : ثعلبی، ۴/۲۳۰). ربیع بن سلیمان نیز روایت می‌کرد که در اواخر سدۀ ۲ ق، همین مضمون «العلم علمان» را از محمد بن ادریس شافعی شنیده بود (ابن‌عبدالبر، ۸۴؛ سلمی،۳۵۹). به‌هرروی در سده‌های بعد، عالمانی که مضمون «العلم علمان» را حکیمانه یافته بودند، گاه آن را حدیثی از پیامبر (ص) می‌پنداشتند (رسائل … ، ۴/۳۲۷؛ کراجکی، ۲۳۹) و همین امر موجب شد تا نقادان حدیث پرده از حدیث‌نبودن آن بگشایند (مثلاً نک‍ : صغانی، ۱/۳۸). هرچه بود، آموزه‌ی یادشده در قرون بعدی، همواره در فرهنگ اسلامی مورد توجه مانده است.

۱۱- قول الهی برای مهار نفس؛ ابن‌جوزی (د ۵۹۷ق/ ۱۱۹۹م): دین آن قول الهی است که نفس را مهار می‌کند، آن را استوار می‌سازد و از رهاشدگیِ نفس در راه جستن امور مطبوع خود مانع می‌شود.

رفتار (مثل ضرب‌المثلی در عربی: «کما تَدینُ تُدانُ»: با مردم هرگونه رفتار کنی، با تو همان‌گونه رفتار خواهند کرد؛ نک. العین فراهیدی)

۱۲- دوست داشتن/عشق (الحب هو الدین/ هل الدین الا الحب: برقی؛ کلینی؛ شیخ صدوق؛ قاضی نعمان؛ ابن‌ابی‌حاتم؛ حاکم نیشابوری).

 

شناخت از طریق اجزا

دین شامل: ۱- اصول عقاید؛ ۲- احکام شرعی؛ ۳- اخلاق.

اختلاف بر سر اصول عقاید       ¬     فِرَق کلامی

اختلاف بر سر احکام شرعی     ¬     مذاهب فقهی

اختلاف بر سر اخلاق             ¬     طریقت‌های صوفیانه

 

دین شامل: ۱- منش نیک/رفتار نیک؛ ۲- گویش نیک/گفتار نیک؛ ۳- کنش نیک/کردار نیک.

شهرستانی به شعار زردشت دربارۀ منش نیک، گویش نیک و کنش نیک اشاره کرده، یادآور می‌شود که پیروان او معتقد بودند اگر انسان در التزام به این ۳ کوتاهی کند، از دین و طاعت بیرون می‌شود (۱/ ۲۱۸). در ترجمۀ آیۀ ۲۵ سورۀ نور (۲۴)، در ترجمۀ قرن ۷ ق/۱۳ م نسخۀ خطی آستان قدس (شم‍ ۹۵۷) تعبیر «گفت‌وکرد» معادل دین نهاده شده است (نک‍ : یاحقی، ۲/۷۴۲)، تعبیری که یادآور «گویش و کنش اهورایی» در آموزه‌های کهن ایرانی و ارتباط آن با  مفهوم دین به‌مثابۀ ساحت وجودی انسان است.

 

دین شامل: ۱- علم؛ ۲- عمل.

در حدیثی کمال دین، جستنِ علم و عمل به آن علم دانسته شده است. (نک. کلینی، ۱/۳۰؛ ابن‌شعبه، ۱۹۹)

 

دین شامل ۱- فرمان‌دهی؛ ۲- فرمان‌بری.

ابن‌درید معانی دین را به «طاعت و مُلک» بازگرداند که دو روی یک سکه هستند؛ پادشاهی که فرمان می‌راند و آن‌کس که فرمان می‌برد. جمله مشهور «الناس علی دین ملوکهم» نیز می‌تواند ناظر به چنین معنایی از دین باشد: مردم فرمانبر پادشاهان و پادشاهان فرمان‌ده مردم هستند.

 

برای کسب اطلاعات بیشتر بنگرید به: «دین» احمد پاکتچی، دبا؛ لغت‌نامه دهخدا.

 

 

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

۱۳ اسفند ۱۳۹۸ساعت: ۸:۳۸ بعد از ظهر۴۵۳ بازدید