مفاهیم بنیادین: ۵- علم
العربیه |
فارسی |
Türkçe |
Deutsch |
Français |
English |
العلم |
دانشعلم |
bilgiBilim |
WissenWissenschaft |
Savoirscience |
Knowledgescience |
ریشهشناسی
۱- عَلَم: نشانه؛
بر مبنای آخرین برگردان سنگنبشتههای دربردارندهی ریشهی علم در جنوب عربستان، میتوان به پیوند معنایی این واژه با عَلَم به معنای «نشانه و علامت» و یا در معنایی دیگر، «بینش غیبی که با آن راهنمایی میکنند»، پی برد و همانگونه که روزنتال نتیجه میگیرد، باید گفت که ریشهی علم در زبانهای غیرعربی با «علامت، نشانه و نشانهی راه» به لحاظ معنایی در پیوند است و گسترش معنایی آن از «نشانهی راه» به «شناختن» چندان بعید نیست. بهویژه زمانی که بدانیم مسلمانان به آیات و «نشانه»های الهی به عنوان علم مینگریستند و ملاک علم و علمآموزی حفظ آیات (نشانههای راه هدایت) نازل شده از عالَم غیب بر پیامبر اکرم (ص) بود و به مرور زمان در عصر نبوت عالِم همان حافظ قرآن دانسته شد، بیشتر به این پیوند معنایی پی میبریم.
دایرهی معنایی
۱- معرفت و شناخت؛
متداولترین واژه متناظر با علم، معرفه است. عرفان همچون لغت معرفت اسمی است که از فعل عرف نشأت میگیرد. بر اساس نظر زبانشناسان، این کلمه هممعنای علم است. لغت عرف احتمالاً به جای شناختن به کار میرود. به این معنا که معرفت چیزی است که باعث میشود یک شخص چیزی را بشناسد و تشخیص دهد. به عبارت دیگر أتعرف دلالت بر این دارد که از کسی برای اطّلاعات (خبر) در مورد چیزی سؤال شود. این پاسخ است که شناخت این چیز را امکانپذیر میسازد. هنگامی که یک حیوان گم شده است، مردی که آنرا میشناسد میآید و میگوید: یا تعرفوها، او آن حیوان را با یک نسبتی (صفتی) یاد میکند و آگاهی ایجاد میکند (یعلموا)، که آن حیوان متعلّق به او است. بر اساس حدیثی که توسط ابنمسعود نقل شده است، مردم مورد سؤال واقع میشدند که آیا شاه خود را میشناسند. آنها پاسخ میدادند: اگر او خود را به ما معرفی کند ما او را میشناسیم. متعاقباً براساس نقطهنظر زبانشناسی، معرفتی که منجر به شناخت میشد و بنابراین در مورد موضوعش آگاهی (علم) میداد، همیشه دربردارنده نسبتی بود که بهوسیله آن موضوعش شناخته میشد. حدیث ابنمسعود بنابراین توضیح میدهد: اگر خداوند خود را بهوسیله صفتی که از طریق آن بتوانیم او را تأیید کنیم معرفی کند، سپس ما او را میشناسیم. در قرآن برای نشان دادن شناخت پدر نسبت به فرزند خودش نیز از مفهوم معرفت استفاده شده و در مقایسهای زیبا شناخت اهلکتاب نسبت به پیامبر (ص) نیز از همین مقوله دانسته شده است. در عصر نهضت ترجمه، مترجمان مسلمان از واژهی «علم» بهعنوان معادلی برای واژههای یونانی گوناگونی[۱] در زبان عربی بهره بردهاند، که در این میان به گفتهی روزنتال غالباً «علم» بهعنوان برگردان واژهی <اپیستِمِه> “ημητσιπε” (معرفت و شناخت) بهکار رفته است.
۲- حکمت و خرد؛
حکمت را هم مترادف «خرد»، و هم علم و فلسفه دانستهاند. کاربرد کهن این واژه برای این تحول [معنایی]، که به معنای سوفیای یونانی شباهت داشت، مساعد بود. به لحاظ عربی صرف، معنای پایهای «گذاشتن هرچیزی سر جای خودش» را به واژه حکم میدهند، و لذا بهنظر میرسد هم حاکی از حس تعادل و ثباتی باشد که لئون گوتیه فهمید، و هم اینکه برای نشان دادن نیرو و کمال فرزانگی واژهای کاملاً مناسب است. در قرآن از این خرد تکاملیافته با عنوان الحکمهالبالغه یاد شده است. حکمه بارها در معنای رایج «خرد» بهکار رفته است، ولی خردی که متضمن شناخت حقایق عالی روحانی است. «کتاب و حکمت» اغلب با همدیگر عطیّهای بینظیر را بهوجود میآورند. این حکمت به داود، مسیح، محمّد [ص] و حتی لقمان داده شد. این موهبت واقعاً بزرگی است و با تزکیه همراه است. حکمت به لحاظ یونانی، توسط هفت حکیم از بین چندین دانشمند که قطعاً تالس یکی از آنها بود، از همان آغاز به معنای علم عرضه شد. گفته میشود کئوستراتوس ستارهشناس که همچون آنکسیماندر، فیلسوف نیز بود، نویسنده نخستین کتاب درباره طبیعت میباشد. این حکما افرادی دوستدار علم خوانده شدند و فلسفه از همان زمان ضمن مطالعه درباره طبیعت بهوجود آمد، زیرا در آغاز تفاوتی میان آنها وجود نداشت.
۳- دانش و علم تجربی Science
واژهی انگلیسی <سایِنس>[2] از طریق <سیانس>[3] فرانسوی باستان از <سیانتیا>[4] لاتینی به دست آمده، که این لغت لاتینی هم به نوبهی خود، اسم فاعل فعل لاتینی <سیرِه>[5] به معنای «دانستن» است و در نتیجه به لحاظ ریشهشناختی میتوان <سایِنس> را مترادف <ناولِج>[6] دانست. ریشهی لاتین این واژه را هم زبانشناسان مأخوذ از شکل یونانی قدیم فعل <اُئاکسِه>[7] میدانند، که به معنای شکافتن و منفصل کردن بوده است. کاربرد این فعل در لاتین قدیم نیز به معنای تشخیص دادن یا نفوذ کردن به عمق و به مفهوم موشکافی موقعیّتی تا خود ریشههای آن بوده است. پس اصطلاح <سیانتیا> در زبان لاتین برای تشخیص، درک و یا فهم عمیق یک موقعیّت یا موضوعی خاص کاربرد داشته است. به لحاظ فنّی نیز از این واژه برای دانشی که این موقعیّت را به شکلی کامل و دقیق از طریق همهی علل حقیقی یا یکی از این علل تبیین میکرد، استفاده میشد. دستیابی به این شناخت علّی در هر دو حوزهی پژوهشهای نظری و امور عملی، چه در تحلیلهای کلامی و چه در بررسیهای فلسفی، ممکن شمرده میشد. بهطور کلی، دانش علمی از یک سو با فنون و مهارتهای فنّی، و از سوی دیگر با احتمال صرف در تضاد بود. به عبارت دیگر، در قرون وسطا از اصطلاح <سایِنس> برای هرگونه تلاش فکری که به واسطهی آن بتوان به تبیینهای علّی درستی رسید، استفاده شده است. این دیدگاههای قرون وسطایی دربارهی دانش علمی و طبقهبندی علوم در سدهی سیزدهم توسعهی فوقالعادهای یافت. برای تبیین مباحث مربوط به علوم در سدهی سیزدهم، بایستی از سه منبع مجزّا یاد کرد: ۱- میراث یونانی-رومی در آموزش علوم انسانی، که همواره بهعنوان پایه و اساس یادگیری در قرون وسطا باقی ماند؛ ۲- نفوذ عمیق مَنلیوس بوئتیوس[۸] که پیش از مرگ غمانگیز خودش طرح و گوهرهای چندی از فلسفهی یونانی برای قرون وسطا به میراث گذاشت؛ ۳- ترجمههای مربوط به قرون دوازدهم و سیزدهم از یونانی به عربی، که به قابل فهم ساختن این طرح برای جامعهی لاتینزبان کمک کرد. در ضمن، شایان ذکر است که مشتق <سایِنتیست>[9] را نیز ویلیام وِوِل در ۱۸۴۰م. ابداع کرد.
از زمانی که دکارت با شعار «من فکر میکنم، پس هستم»، اساس تجربهمحوری به سبک غربی را بنیان نهاد، اغلب اندیشمندان پس از وی نیز همین روش را در کار طبقهبندی علوم بهکار بردند، که بهعنوان مثال میتوان به طبقهبندی علوم توسط دانشمندانی همچون بیکن، اگوست کنت، اسپنسر و آمپر اشاره کرد، که در ادامه به طبقهبندیهای آنها اشاره خواهیم کرد. همین محوریّت تجربه، آزمایش، مادّه و طبیعت در نگاه به علوم طیّ دو سدهی اخیر موجب شده است، تا بنده نیز از «علوم تجربی» بهعنوان معادل فارسی <سایِنس> یا <اِکسپِریمِنتال سایِنسِز>[10] استفاده کنم. با نگاهی به علوم تجربی مورد توجه پژوهشگران در نشریّات علمی نیز بهتر میتوان به محوریّت یافتن تجربه در علمشمردن علوم پی برد. نشریهی علوم تجربی از علوم ذیل بهعنوان علوم تجربی نام برده است: ۱- علوم زیستی (گیاهشناسی، علوم کشاورزی، باغبانی، بیوشیمی، آناتومی، زیستشناسی سلّولی، بومشناسی، شیمی، زیستشناسی ملکولی، فیزیولوژی، پزشکی و جانورشناسی)؛ ۲- علوم فیزیک (شیمی، فیزیک، نجوم، علوم زمین، علوم محیط زیست)؛ ۳- علوم اجتماعی (اقتصاد، زبانشناسی، روانشناسی، فلسفه، علوم سیاسی و جامعهشناسی)؛ ۴- علوم رسمی (علوم رایانه، ریاضیّات، آمار و علم سیستمها)؛ ۵- علوم کاربردی (معماری، آموزش و پرورش، مهندسی، علوم بهداشتی، فنّاوری و مدیریّت). با نگاهی به این فهرست علوم به خوبی میتوان فهمید که تا چه حدّ چیزهایی که در گذشته فنّ شمرده میشد، امروزه جزء علوم قرار گرفتهاند.
در مجموع، امروزه از <سایِنس> بهعنوان «دانشی که دربارهی ساختار و رفتار عالَم طبیعت و فیزیک» بحث میکند، یاد میشود؛ دانشی که «مبتنی بر گزارههایی قابل اصلاح از طریق راههایی همچون تجربه و آزمایش» است. همچنین، از آن بهعنوان «نظامی برای سازماندهی دانش دربارهی یک موضوع خاص، بهویژه جنبههای مربوط به رفتار و جامعهی بشری» یاد میشود، که البته در اینجا این جنبه از مفهوم این واژه، که بیشتر متناظر با بخشی از «حکمت نظری» در طبقهبندی علوم منسوب به ارسطوست، مورد نظر ما نیست. در ضمن، بسیاری از جوامع غربی نیز امروزه علومی همچون فلسفه را در زمرهی ادبیات قرار داده و از دایرهی علوم [تجربی و مادّی] به معنای <سایِنس> خارج کردهاند.
واژههای مترادف
حلم، معرفه، فقه، حکمه و شعور
واژههای مقابل و متضاد
جهل
فن
مهمترین واژههای بهکار رفته در زبان انگلیسی برای فنّ و مهارت در برابر علم عبارتند از: “art”، “skill” و “technique”؛ “art” از ریشهی هندواروپایی “ar-” به معنای «اتّصال و به هم پیوستن چند چیز» سرچشمه گرفته که دلالت بر اندکی مهارت داشته است؛ در نتیجه،”ars” لاتینی به معنای “skill” (مهارت و استادی) بهکار رفت. “skill” هم برگرفته از پایهی ژرمنی”skel” با معنای کلّی «فرق، تمییز، تشخیص و شناخت» است که از سدهی ۱۳م. به معنای امروزین درآمد. “technique” هم از از پایهی هندواروپایی”tek-” به معنای «شکل دادن و ساختن» به شکل “tékhnē”با معانی «مهارت، فنّ، حرفه، صنعت و بازرگانی» وارد زبان یونانی شده است.
برای کسب اطّلاعات بیشتر بنگرید به فرانتس روزنتال، دانش پیروزمند؛ جان آیتو، فرهنگ ریشهشناسی انگلیسی، مترجم: حمید کاشانیان؛ أندریه لالاند، موسوعه لالاند الفلسفیه، تعریب: خلیل أحمد خلیل.
[۱] epistêmê, didaskein, didaxis, didachê, theôrêma, theôria, epignôsis, katanoein, mathêma, methodos, philosophia.
[۲] science
[۳] science
[۴] scientia
[۵] scīre
[۶] knowledge
[۷] ωάξεϰ
[۸] Manlius Boethius
[۹] scientist
[۱۰] experimental sciences