سجده عشق
ساجده سجادهی خود وانمود | رسم عشق و دلبری برپانمود | |
با اذان اذن دخول یار داد | دل به مهر دلبری دلدار داد | |
با اقامه قامت سروش بلند | تا قیامت پیش قائم سربلند | |
کرد نیّت دست تکبیرش گشود | با ندایی سوی دلبر پر گشود | |
زین ندا مُحرم شد و احرام بست | دل ز غیر مَحرَم حق واگسست | |
چون زبان بر وحی خاتم باز کرد | برتر از جن و ملک پرواز کرد | |
در حریم قدس او اندر رکوع | کرد تسبیح ربوبی با خضوع | |
سر نهاد بر خاک ذلّت در سجود | با عبودیّت ربوبیّت نمود | |
ساجده مسجود کوی یار شد | قصّهی آدم چنین تکرار شد |