تمدّن نوین اسلامی: ۱- نظام آموزشی
آموزش و نهادهای آموزشی نقشی بنیادین و اساسی در ظهور تمدّن های بشری داشتهاند. جوامعی که به آموزش فرزندانشان بها دادهاند و آموزگار و استاد را محترم شمردهاند، با گذر زمان به قلّههای دانش دست یافته و در قافلهی علم و تمدّن پیشرو جوامع بشری شدهاند. نظام آموزشی بیمار ما در ایران مسلّماً نظام آموزشی کارآمدی نیست. شاید بتوان دو ایراد عمده برای این نظام آموزشی ذکر کرد: ۱- سیاستزدگی و وابستگی؛ ۲- دوگانگی نظام آموزشی.
نظام آموزشی رسمی در ایران سیاستزده و به دولت وابسته است. شاید برای شما خوانندهی گرامی هم واضح و مبرهن باشد که در ایران با تغییر دولت، ترکیب هیئت رئیسه و بلکه حتّی اعضای هیأت علمی و کارمندان دانشگاهها هم دستخوش تغییر و دگرگونی میشود. چه نسبتی میان تغییر رئیس جمهور و تغییر رئیس دانشگاه در یک کشور وجود دارد؟ «قبیلهگرایی سیاسی» تا کجا میان نهادهای درون جامعه رخنه کرده است؟
نهادهای آموزشی و پژوهشی در ایران به بیماری سخت دیگری هم مبتلا هستد و آن دوگانگی نظام آموزشی در ایران است. خوب، مدارس و حوزههای علمیّه از دیرباز در این سرزمین فعّال بوده و طلبه جذب کردهاند. ازجمله ویژگیهای خوبی که این نظام آموزشی داشته، این بوده است که همواره سعی کرده است استقلال خود را حفظ کند و نیازهای مالی خود را نه از طریق وابستگی به دولتها بلکه از طریق «خمس» و سنّت حسنهی «وقف» تأمین کند که البتّه امیدواریم حوزهها امروزه به این نکته بیش از پیش توجّه داشته باشند و به آن اهتمام ورزند. شیوههای آموزشی خوبی نیز از قدیم الایام در حوزه ها همچنان پابرجاست؛ مثل «مباحثه» با تشکیل «حلقه». امّا شیوهی آموزش در حوزه امروزه متأثّر از نظام آموزشی جدید در ایران که تحت تأثیر اندیشههای پوزیتیویستی است، تغییراتی کرده و تا حدّی شبیه دانشگاه ها شده است که این تغییر در شیوهها به باور بنده بیشتر تأثیر منفی داشته است و حتّی امروزه در غرب هم نظام آموزشی مبتنی بر اندیشههای پوزیتیویستی عمدتاً مردود شمرده میشود. حال آنکه در دانشگاههای ایران همچنان پایبندی خاصی به آن وجود دارد. ابتنای حوزهها بر متون آموزشی کهن و تأکید صرف بر علوم شرعی هم از معایب بزرگ دیگر حوزههاست. جدای از حوزههای علمیّه، نظام دانشگاهی نوینی هم از زمان پهلوی اوّل در ایران پایهگذاری شد و سنگ بنای این دوگانگی نظام آموزشی توسّط رضاخان با تأسیس دانشگاه تهران در ایران نهاده شد. چیزی که ما تا به امروز همچنان از آن رنج میبریم و با ظهور انقلاب اسلامی ایران هم این دوگانگی از بین نرفت. بلکه صرفاً با اضافه کردن دروسی به اسم معارف اسلامی و یا واحدی کردن دروس حوزوی، خودمان را دچار این توّهم کردیم که چه «انقلاب فرهنگی» بزرگی را در ایران رقم زدهایم! ولی نه دانشگاههای ملّی ما اسلامی شد و نه حوزههای علمیّهی ما ملّی.
امّا راه حلّ چیست؟
مسلّماً صرفاً با حرف زدن از مشکلات، مشکلات برطرف نخواهد شد. ما برای ایجاد یک نظام آموزشی اسلامی در راستای خلق تمدّن نوین اسلامی باید اقداماتی اساسی انجام دهیم: ۱- محوریّت دادن به مسجد در معماری اسلامی و قرار دادن نهادهای پرورشی، آموزشی و پژوهشی بر گرداگرد آن و نه برعکس؛ ۲- مبتنی نمودن نظام آموزشی اسلامی بر سنّت بسیار حسنه و فراموش شدهی «وقف» و استقلال بخشیدن به نظام آموزشی؛ ۳- جدا کردن مسائل اداری و مالی از مسائل پرورشی، آموزشی و پژوهشی در نظام آموزشی؛ ۴- فراهم نمودن ساز و کار مناسب برای نظارت دولت بر نظام آموزشی و نه دخالت آن؛ ۵- گسترش علوم و تلاش پیوسته برای فراهم کردن منابع مالی جدید برای نهادهای آموزشی، بهویژه از طریق پیوند علوم با «فنون و فنّاور های نوین» و تبدیل «فنون» به «علوم» در راستای تولید علم.
امّا توضیح هرکدام از این مطالب خود نیازمند یادداشتی دیگر است.