قریه (ده)
قَریَه (جمع آن: قُری): شهر، روستا. شکل های مختلف آن در زبان های سامی جهت دلالت بر «سکونت گاه» و یا «محل ملاقات مردم»، برگرفته از ریشه ای دو حرفی است: ق-ر. قَره فینیقی، به عنوان نمونه در قَره- حَدَشت (کارتاژ)، با یک تاء مؤنث در انتها مورد استفاده قرار گرفت. همین، شکل اصلی قِرِه عبری و قِرتا در متون سومری و مسیحی-فلسطینینی است. در قِری سوری و مسیحی- فلسطینی، «ی» بدون تاء مؤنث آخر به ریشه ی اصلی اضافه شد، و در عین حال ق-ر-ی+ه به شکل قِریَه به عنوان مضاف، در زبان عبری، قَریَه در زبان عربی و قِریه در زبان عربی جنوبی درآمد. این واژه ی مضاف در زبان عبری اغلب به نام مکانهایی همچون قِریَه اربع، قریه یعاریم و قریه سِفِر اضافه شد، و شکل جمع آن نیز قِریُه می باشد. هرگونه ارتباط لغوی این واژه با سیرتا توسط نولدکه رد شده است. بنا بر استدلال وی، بین نام مکانی فینیقی با مکانی دوردست در کنستانتین شباهتی نمی توان یافت.
در قرآن جهت اشاره به شهرهای مهمی از قبیل مکه (۴۷: ۱۴)، مدینه (۲: ۵)، سدوم (۲۱: ۷۴، ۲۵: ۴۲)، نینوی (۱۰: ۹۸)، و همچنین شهری ساحلی (قریه حاضره البحر) (۷: ۱۶۳) از واژهی قریه به صورت مفرد استفاده شده است. به استثنای آیه ی ۸۲ سوره ی یوسف، از این واژه، چه به صورت مفرد و چه جمع، در اشاره به نام شهری که بوده و یا به خاطر انکار نبوت پیامبر و یا اسلافش به فرمان خدا نابود شده اند، استفاده شده است. القریتَین در قرآن (۴۳: ۳۰) اشاره به دو شهر مکه و مدینه دارد، در حالی که منظور از ام القری (۶: ۹۱، ۴۲: ۵) مکه است، که با توجه به جایگاه برجستهی مکه در حیات دینی و اقتصادی حجاز می توان گفت که شاید این اصطلاح پیش از اسلام نیز مورد استفاده بوده است، و چه بسا این عبارت ترجمه ای از متروپُلیس یونانی باشد. ابومنصور الأزهری در کتاب تهذیب خود چنین اظهار می دارد که هر شهر بزرگی [مدینه]، اُمّ شهرهای کوچک [قریه های] اطرافش است. ابن عبدربه (در العقدالفرید، چاپ قاهره ۱۳۲۱، ج۳، ص۹۷) به نقل از ابن الکلبی، اُمهات القُری العربیه را شش می داند: یثرب، طائف، خیبر، وادی القُری، دومهالجندل و یمامه.
همچنین، ممکن است از واژهی قریه جهت اشاره به مدینه استفاده شود، اما تنها به شرطی که همراه صفتی دالّ بر بزرگی باشد. زبان شناسان عرب، این واژه را از ریشهی ق-ر-ی یا ق-ر-و به معنای «گردآوری» یا «اندوختن»، و یا از قرا به معنای «گردآوری مردم برای مهمانی» یا «وارسی سرزمینی به قصد انتخاب یک سکونت گاه» و یا «تعیین مرکز برای چند مکان» دانستهاند.
Bibliography: J. Barth, Vergleichende Studien, in ZDMG, xli (1887), 605; idem, Die Nominalbildung in den Semitischen Sprachen, 2nd ed. Leipzig 1894, 2ob; H. Lewy, Die semitischen Fremdworter im Griechischen, Berlin 1895, 142; M. Lidzbarski, Handbuch der nordsemitischen Epigraphik, Weimar 1898, 365; Le comte de Landberg, Etudes sur les dialectes de I’Arabe Meridionale, I, tfaframout, Leiden 1901, 689; Th. Noldeke, Zur Bildung des Plurals beim aramdischen Nomen, in Beitrdge zur Semitischen Sprachwissenschaft, Strasbourg 1904, 61-62; idem, Zweiradikalige Substantive, in Neue Beitrdge zur Semitischen Sprachwissenschaft, Strasburg 1910, 131; Gesenius-Buhl, Hebrdisches und Aramdisches Handworterbuch uber das Alte Testament, i6th ed., Leipzig 1915, s.v.; Koehler-Baumgartner, Lexicon in Veteris Testamenti libros, Leiden 1953, s.v.; Gesenius-Brown, A Hebrew and English lexicon of the Old Testament, Oxford, repr. 1957, s.v.; Cyrus H. Gordon, Ugaritic textbook, Analecta Orientalia 38, Rome 1965, no. 2278; Ch.-F. Jean and . Hoftijzer, Dictionnaire des inscriptions stmitiques de VOuest, Leiden 1965, 266. (A. N. AL-WOHAIBI)
اِی. اِن. الوُهَیبی، دایره المعارف اسلام۲، «قریه»، مترجم (از انگلیسی به فارسی): عبدالله فرّهی، ج۴، ص۶۸۰؛
A. N. AL-Wohaibi, “Ķaria”, The Encyclopaedia of Islam, Edited by E. Van Donzel, B. Lewis and Ch. Pellat, Vol. IV (Iran), Leiden: E. J. Brill, 1986, p. 680.