بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ العربیة

نقد و بررسی کتاب تاریخ تشیع در ایران (پیرامون نفوذ تشیع در ایران و اَشکال بروز تشیع)

چکیده
نویسنده ی این کتاب نگاهی خطی و تکاملی به سیر رشد شیعه در این دارد و طی مراحلی هفتگانه گرایش ایرانیان به سمت شیعه و غلبه یافتن این مذهب در ایران را ترسیم کرده است. برخی مباحث در این اثر مثل شعوبیگری مورد اهمال و بی توجهی نویسنده واقع شده ودرباره ی برخی مباحث مهم همچون گسترش فرق مختلف شیعه نیز در ضمن بیان اقسام شیعه پراکنده‌گویی شده است. این اثر یکی از آثار شاخص به زبان فارسی درباره ی تاریخ تشیع در ایران است، که البته به لحاظ روش شناختی به انجام اصلاحاتی نیاز دارد. این کتاب فاقد مبانی نظری، پیشینه‌ی پژوهش و نقد و بررسی منابع تحقیق است و از الگوی خاصی در تبویب کتاب تبعیت نمی کند.

واژه های کلیدی: تاریخ تشیع در ایران، تشیع سیاسی، تشیع اعتقادی، مسأله ی امامت علی (ع)، اهل بیت (ع).

 

 

مقدمه
این کتاب را می‌توان یکی از برجسته‌ترین آثار موجود درباره‌ی تاریخ تشیع در ایران دانست که به زبان فارسی نوشته شده است، به‌ویژه که تاریخ تشیع مهم‌ترین زمینه‌ی مطالعاتی نویسنده‌ی مذکور است و به زبان عربی نیز تسلط دارد. ما در اینجا قصد داریم که بخش نخست اولین جلد از این کتاب را که از همان ورود شیعه به ایران تا قرن هفتم را شامل می‌شود، مورد نقد و ارزیابی قرار دهیم.

روش تحقیق نویسنده در تألیف این کتاب
نویسنده در این کتاب روش تحقیق خود را بیان نداشته است، و کتاب فاقد چارچوب نظری است؛ اما شاید بتوان به تسامح بخش اَشکال بروز تشیع را به‌عنوان چارچوب مفهومی آن به‌ویژه با تکیه بر مفهوم «شیعه» در نظر گرفت، که البته این بخش نیز ناقص است. به‌عنوان مثال یکی از واژگانی که نیاز به تعریف دقیق دارد واژه‌ی «ایران» است. وقتی نویسنده واژه‌ی ایران و ایرانی را به‌کار می‌برد دقیقاً مشخص نیست که چه محدوده‌ای را شامل می‌شود. ایران زمان ساسانیان را نمی‌توان با ایران زمان قاجار و پهلوی و ایران امروز یکی دانست. هنگامی که حرف از ورود تشیع به ایران زده می‌شود، باید مشخص نمود که منظور فلات ایران است، یا ایران زمان ساسانیان و یا… . معمولاً فلات ایران را با یک مرز آبی به‌طور تقریبی بین خلیج فارس، بین‌النهرین، رود ارس، دریای خزر، رود جیحون و رو سند ترسیم می‌کنند. اما مسلماً امروزه همه‌ی این منطقه را نمی‌توان ایران تصور نمود، هرچند که شاید هنوز هم فرهنگ ایرانی در آن حضور پررنگی دارد. لذا هنگامی که حرف از تاریخ تشیع در ایران زده می‌شود، طبیعتاً در ادوار مختلف تاریخی به تناسب مکان و زمان و اقوام حاضر در آن سرزمین چگونگی بیان این تاریخ هم متفاوت می‌شود. به‌عنوان مثال نویسنده در فصل «تشیع و قم» می‌نویسد: «بطور قطع می‌توان گفت: شهر قم، اولین مرکز تشیع در ایران بوده است. زیرا سابقه تشیع آن به ربع آخر قرن اول هجری بازمی‌گردد» (ص۱۱۷). هرچند که نظر نویسنده بعدها از این قطعیت افتاد و احتمال قدمت بیشتر اهواز را بیان نمود، ولی اگر ما به این مسأله توجه کنیم که به هنگام فتوحات هنوز عراق بیشتر رنگ و بوی ایرانی داشت تا عربی و تشیع نیز به سرعت در پایتخت از دست رفته‌ی ایرانیان یعنی مدائن یا همان تیسفون زمان ساسانیان راه یافت و سلمان فارسی شیعی والی آنجا شد؛ دیگر شاید نتوان شهر قم یا اهواز را به واسطه‌ی حضور قبیله‌ای عرب همچون اشعریان اولین مرکز تشیع در ایران دانست. اما اگر منظور از ایران، ایران امروزی باشد و یا به فرض مناطقی باشد که زبان فارسی مادری خود را حفظ کردند و یا اینکه صرف حضور شیعه‌ای در منطقه‌ای ملاک نباشد و استمرار فرهنگ شیعی در منطقه‌ای خاص مهم باشد، در آن صورت مسلماً برداشت‌ها متفاوت خواهد شد.

 

بررسی کتاب
الف) به لحاظ شکلی
نویسنده در این کتاب به تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا «پایان» قرن هفتم هجری پرداخته است، که به-نظر می‌رسد واژه‌ی پایان را باید به عنوان آن ضمیمه نمود. این کتاب فاقد بخش‌بندی و یا فصل‌بندی مشخصی است و از الگوی خاصی تبعیت نمی‌کند. برخی از عناوین این کتاب را می‌توان به راحتی ذیل عنوانی کلی‌تر آورد و از پراکنده‌گویی ذیل عناوین مختلف پرهیز نمود، که به‌عنوان مثال می‌توان به بحث نویسنده در باب موالی اشاره نمود. همچنین، این کتاب فاقد هم فاقد پیشینه‌ی پژوهش و هم فاقد نقد و بررسی منابع اصلی این تحقیق است، که لازم است در همان ابتدای کتاب در ضمن بخشی جداگانه بدان پرداخته شود.

ب) به لحاظ محتوایی
نویسنده سیر تدریجی نفوذ تشیع در ایران را در ۷ مرحله دانسته است و معتقد است که هر مرحله، مرحله‌ای «فراتر» از مرحله‌ی قبل است (ص۱۱). ولی نویسنده مشخص نمی‌کند که مراحل قبلی از چه لحاظی فراتر از مراحل قبلی هستند. اگر منظور میزان نفوذ و گسترش تشیع در ایران است، به‌نظر می‌رسد که اینگونه نبوده و به‌عنوان مثال می‌توان گفت این نفوذ در قرون چهارم و پنجم هجری بیش از قرون هفتم و هشتم هجری بوده است. همچنین، نویسنده ملاک خود را برای تعیین این مراحل هفت‌گانه که ظاهراً به نظر ایشان هفت نقطه‌ی عطف در تاریخ تشیع در ایران بوده‌اند، مشخص نمی‌کنند و به‌عنوان مثال، مشخص نیست که چرا نمی‌توان انقلاب اسلامی ایران و یا جدا شدن بخش‌هایی از این مملکت را در عهد قاجار و یا برآمدن پهلوی و یا انقلاب مشروطه و یا به‌وجود آمدن مرجعیت عام در فقه شیعه را مرحله‌ای جداگانه به حساب آورد.
نویسنده معتقد است که زمانی گرایش مردم ایران به تشیع قوی شد که با نفوذ آل‌بویه به عراق حاکم بغداد شدند و بعد این گرایش با آمدن مغولان سرعت یافت (ص۱۲). صرف نظر از اینکه در عهد آل بویه همچنان اکثر ایرانیان به مذاهب اهل سنت گرایش داشتند، بعید به نظر می‌رسد که این گرایش قوی تا عهد مغول به همین قوت باقی مانده باشد تا بعد بخواهیم بگوییم که سرعت گرفت.
ازجمله مباحث مهمی که به‌نظر مورد اغفال نویسنده واقع شده است، بحث شعوبیگری است. همواره گروهی که در برابر نظام حاکم به مخالفت برمی‌خیزد به‌دنبال ایدئولوژی و یا تفکری آلترناتیو و یا جایگزین است، که مهم‌ترین تفکر و اندیشه‌ی رقیب در این زمینه شیعه بود؛ که متأسفانه به این بحث مهم پرداخته نشده است و تنها به استمرار برخی سنت‌های ایرانی قبل از اسلام در ایران بعد از اسلام اشاره شده است، که البته در همین زمینه نیز گسترش اینگونه سنت‌ها مصادف با زیاریان و بویه‌ایان، یعنی زمان به‌وجود آمدن این گرایش قوی مردم ایران به سمت تشیع، نکته‌ای است که بدان توجه نشده است.
نویسنده در فصل بعدی، یعنی اَشکال بروز تشیع، به شکلی دقیق روند رشد اندیشه‌های شیعه در جامعه‌ی اسلامی توسط ائمه و یاران ایشان و تفاوت میان شیعیان دوره‌های مختلف به تناسب مکان و زمان را مورد توجه قرار داده است، که نشان از نگاه موشکافانه، دقیق و تاریخی ایشان به این قضیه دارد. او تشیع را در قالب سه شکل تشیع سیاسی، تشیع اعتقادی و فقهی و تشیع و دوستی اهل بیت (ع) مطرح می‌کند و تفاوت‌های میان آنها را با ذکر ملاک‌هایی و بیان ویژگی‌های آنها مشخص می‌کند؛ و نکات مثبت دیگر که در اینجا به جهت اختصار از بیان آنها صرفنظر می‌کنیم و با عرض پوزش از نویسنده‌ی محترم، بیشتر به انتقاد نسبت به این اثر می‌پردازیم.
ایشان در همان ابتدای این فصل به نکته‌ای اشاره می‌کند که باعث جدایی جریان شیعه از بقیه‌ی مسلمین شد و آن دیدگاه خاص شیعیان نسبت به مسأله‌ی امامت علی (ع) بود (ص۱۵)؛ ولی به اعتقاد بنده این دیدگاه خاص بیش از آن‌که موجب جدایی شیعه از بقیه مسلمانان شود، موجب وحدت میان مسلمانان شد؛ به‌طوری که خلفای مسلمان توانستند در نتیجه‌ی این وحدت بر متنبیان و اصحاب رده غلبه کنند و امپراتوری ایران و بخش‌های وسیعی از امپراتوری روم را به تصرف خود درآورند، که این نتیجه‌ی همراهی شیعه با امیران و خلفای وقت بود، خلفایی که بر اساس سنت‌های قبیله‌ای و برخلاف سنت‌های دینی به امارت دست یافتند و مخالفت‌هایی را علیه خود برانگیختند و در واقع، طرفداران و پیروان ملاک‌های جدید امیر و خلیفه‌ی مسلمان بودند که موجب انشعاب از بقیه‌ی مسلمانان شدند. آنها با تلفیق تفکرات امارت و شیخوخیت قبیله‌ای با اندیشه‌ی امامت و ولایت توانستند به‌عنوان جناحی میانی از دل قریش بالا بیایند و امارت و خلافت مسلمین را برعهده بگیرند و زمینه را برای رشد اندیشه‌ی خلافت اسلامی در جامعه مهیا نمایند، اندیشه‌ای که در آن «قدرت»، برخلاف اندیشه‌ی امامت، لازمه‌ی تحقق آن است. زیرا در اندیشه‌ی شیعه حتی در صورت کناره-گیری امام از «قدرت» باز هم امام خواهد بود و این به اعتقاد بنده همان تفاوت اساسی نظریه‌ی امامت و ولایت در شیعه با نظریه‌ی خلافت در میان اهل سنت است.
نویسنده در ادامه می‌نویسد که بیعت مردم با وی پس از قتل عثمان به‌عنوان خلیفه بود و نه امام؛ ضمن تأیید این سخن اضافه کردن این مطلب از سوی نویسنده ضروری بود که بیعت گرفتن امام از مردم جهت برعهده گرفتن خلافت دقیقاً برمبنای اندیشه‌ی امامت و منطبق با سنت پیامبر (ص) بود و نه سنت‌های قبیله‌ای، که ازجمله مهم‌ترین ویژگی‌های آن ضرورت «حضور حاضران» (نک. خطبه‌ی شقشقیه)، علنی و آشکار بودن بیعت و انتخاب محلی اسلامی، یعنی مسجد، به‌عنوان محل اخذ بیعت بود.
نویسنده گاهی اوقات واژه‌ها را کلی به‌کار می‌برد؛ به‌عنوان مثال وی علّت رفتن امام علی (ع) به کوفه را صرفاً تربیت مردم و جلب گرایش آنها به سمت شیعه دانسته است (صص۱۵-۱۶)، که البته نویسنده بهتر بود بگوید یکی از علّت‌ها این بود و نه تنها علّت. با وجود تلاش شایسته‌ی نویسنده در توصیف ابعاد سه‌گانه‌ی تشیع پس از امیرالمؤمنین (ع) مطالب ارائه شده در این بخش‌ها همراه با پراکنده‌گویی بوده و نویسنده در ارائه‌ی شاخص‌هایی معین که بتوان آنها را به ترتیب برشمرد، ناموفق بوده است. نویسنده در ذیل تشیع سیاسی (صص ۱۸-۲۴) به زیدیه و غلاه نیز پرداخته است، که با وجود درک این مسأله که تلاش نویسنده بر مختصرنویسی بوده است، بهتر بود زیدیه و غلاه را ضمن بخشی مشخص در ذیل تشیع سیاسی قرار می‌داد و یا خواننده را به بخشی که در این زمینه اختصاص داده است، ارجاع می‌داد. نویسنده در ضمن تشیع اعتقادی (صص ۲۴-۲۸) تشیع فقهی را نیز مطرح کرده است و در بیان بعد سوم تشیع در باب دوستی و محبت نسبت به اهل بیت (صص ۲۸-۳۰) کم‌کم به اهل‌سنت محب اهل‌بیت نزدیک شده است. استاد جعفریان در پایان بعد چهارمی را نیز شناسایی کرده که به ائمه‌ی اهل‌سنت اعتقاد دارند، ولی اهل‌بیت را منبع اصلی علوم می‌دانند، که البته تنها به یک مقاله در این باره ارجاع داده است و شواهد ارائه شده از نویسنده جهت نشان دادن این نوع علاقه به اهل‌بیت به‌عنوان یک جریان شیعی ناقص است (صص ۳۰-۳۱). در مجموع، تنها دو نوع اول را می‌توان جزء جماعت شیعه شمرد و دو نوع بعدی صرفاً سنیانی هستند که اهل‌بیت فصل مشترک آنها با شیعه هستند. در ضمن به نظر می‌رسد که نویسنده در بیان این سه نوع تشیع برهه‌ی زمانی خاصی را مشخص نکرده است، که یا باید این محدوده مشخص شود و نویسنده اثبات نماید که ما شاهد هیچ گونه‌ی دیگری از شیعه طی این دوران نبوده‌ایم، و یا باید گفت که این بحث ناقص است و نویسنده بسیاری از شیعیان و دوستداران اهل‌بیت را در طول تاریخ که در قالب این سه نوع نمی‌گنجند فرو گزارده است.

نتیجه گیری
تقسیم‌بندی سیر تدریجی ورود تشیع به ایران طی هفت مرحله فاقد توجیه قلانی است و ملاک این تقسیم‌بندی تا حدی مبهم است. به‌نظر می‌رسد که نویسنده نگاهی خطی به سیر رشد شیعه در ایران دارد و همواره شیعه را در ایران در حال رشد به تصویر کشیده است، که چنین نگاهی خطی و تکاملی جای تأمل دارد. وی شماری از مباحث مهم مثل شعوبیگری را نیز فروگذارده است و برخی مباحث را نیز اشاره‌وار بدون هیچ‌گونه عنوان مشخصی در ذیل اشکال سه‌گانه‌ی تشیع بیان کرده است که نیازمند تجدیدنظر و بازنگری است.
نویسنده در این اثر از روش تحقیق مشخصی پیروی ننموده و کتاب فاقد چارچوب نظری و بلکه حتی چارچوب مفهومی است. به لحاظ شکلی نیز تبویب کتاب از قاعده‌ی خاصی تبعیت نمی‌کند و کتاب فاقد پیشینه‌ی پژوهش و نقد و بررسی منابع اصلی تحقیق است.

مشخصات کتاب شناختی
جعفریان، رسول؛ تاریخ تشیع در ایران، از آغاز تا قرن هفتم هجری؛ چاپ اول، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تابستان ۱۳۶۸ش.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ساعت: ۷:۴۱ بعد از ظهر۶۹۲ بازدید