چکیده
کِندی نخستین محصول مهمّ دوران گذار از کلام به فلسفه بود که با اتّکا به آثار مکتب ارسطویی تلاش کرد جهان-شناسی قابل دفاعی در برابر اندیشههای وارداتی به عالَم اسلام عرضه کند. او فلسفهی اولی را اشرف علوم به شمار میآورد و علوم مبتنی بر برهان را مفید یقین میدانست. کِندی با بهرهگیری از مفهوم «ابداع» در تبیین آغاز آفرینش، به نظریّهی خلق از عدم، تناهی حرکت، متناهی بودن زمان و مکان و درنتیجه، حدوث عالَم و ماسوی الله اعتقاد داشت. به باور وی، دو نوع حرکت انتقالی وجود داشت: دَوَرانی و مستقیم؛ او حرکت افلاک را از نوع اوّل و حرکت عناصر اربعه را از نوع دوّم میدانست. نظریّهی عناصر چهارگانه در منظومهی فکری کِندی، بهویژه در میان علوم طبیعی، از جایگاه خاصی برخوردار بود. این نظریّه نهتنها در علوم طبیعی از محوریّت خاصّی برخوردار بود، بلکه کِندی حتّی سعی کرد آن را به علوم تعلیمی هم تسرّی دهد و میان این عناصر و موسیقی هم ارتباط برقرار کند. او همین محوریّت عناصر و ویژگیهای آنها را در نورشناسی هم حفظ کرد و وجود عنصر غیر شفّاف و کدر خاک را موجب وجود رنگهای مختلف در عالَم طبیعت دانست. او تمایل عناصر از خاک و آبگرفته تا جرم اقصی را به کره (کاملترین شکل) میدانست و جهان را کروی شکل تصوّر میکرد که کرهی زمین در وسط آن جای داشت، فلک ثوابت در این کیهانشناسی آخرین افلاک بود و ورای آن هیچچیز وجود نداشت.
کلیدواژگان
ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی، جهانشناسی، حرکت، طبع، عناصر چهارگانه
[1] جهان شناسی ابویوسف یعقوب بن اسحاق کندی [1]
مطالب مرتبط